پرنیا زیبای منپرنیا زیبای من، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

پرنیا

انار خورون

کلا از میوه خوشت میاد و انار یکی از میوه های مورد علاقته امروز وقتی ازت غافل شدم  دیدم رفتی سر جعبه انار یک انار برداشتی  و دو تا گاز بزرگ زدی تا رسیدی به دونه هاش و داشتی دونه دونه انار می خوردی وقتی دیدمت  به من خندیدی و یه دونه تعارف کردی به من و گفتی نه نه .   ...
10 آذر 1391

واکسن ۱ سالگی

امروز صبح  دوشنبه( 1391.9.6) قرار شد که واکسن تو بزنیم از آنجا که ایام تاسوعا و عاشورا هر سال می رفتیم شهرستان واکسن ۱ سالگی تو تصمیم گرفتم گناباد بزنم اولین بهداشتی که رفتیم روز های فرد می زدن و بعد از دور  زدن تو خیابون با آژانس همراه با عمه منصوره و امیر حسین رفتیم یه بهداشت دیگه و بلاخره موفق شدیم که واکسن تو  و امیر حسین بزنیم تویه بهداشت کلی بازی گوشی می کردی و می خندیدی موقع واکسن زدن هم اذیت نکردی  ...
7 آذر 1391

شال گردن

امروز۲شنبه و  ۲۹ آبان  بود قرار شد امشب بریم شب نشینی عمو محسن و فاطمه جون  . وقتی می خواستم جورابتو بپوشم پاتو بلند کردی تا جورابو پات کنم دختر زرنگ من  وقتیم کت تو اومدم بپوشم با دست دیگت بای بای می کردی که سریع بریم دخمل من که دیرش میشه واسه بیرون رفتن ، وقتی رسیدیم  تو خوابیده بود ی بعد که بیدار شدی بازی گوشی کردی بعد از شام فاطمه جون کادو تولد یه شال  گردن  سوسنی هدیه داد خودش بافته بود خیلی خیلی قشنگ بود .  ...
30 آبان 1391

جشن تولد

پرنیای من سلام ،امسال  اولین  سال از تولدت محرم  بود و من و بابا مجبور شدیم  روز تولدت تو زودتر بگیریم .۴شنبه  ۲۴ آبان  تولدتو گرفتیم و خیلی خوش گذشت مثله همیشه وقتی می دونی مامان کار داره دیر از خواب پا می شی  امروزم ساعت ۱۱:۳۰ صبح از خواب بلند  شدی منم کلی تونستم کارامو جلو بندازم  . وقتی از خواب پا شدی صبحانتو خوردی و عوضت کردم بعدم دیگه شیطونیات شروع شد  ظهر بود که بابا زنگ زد و گفت برامون جلسه گذاشتن و دیر میام  دست به کار شدم و شروع کردم به تزیین خونه مجبور شدم همه بادکنک ها رو خودم باد کنم. ۲۵ بادکنک بود که همشو تنهایی باد کردم برای تزیین خیلی خیلی ذوق داشتم گر چه خیلی دوست داشت...
30 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنیا می باشد